زندگی در عصر دیجیتال غم و اندوه فناپذیری رو داره جور دیگه ای تجربه می کنه! بسیاری بر این عقیدهاند، هنگامی که بشر بتواند به دانلود تفکرات و تبدیل شیوهی اندیشیدن هر فرد به مجموعهای از الگوریتمها دست بزند... انسان... یا هر فرد انسانی می تواند بعنوان یک ماشین تا ابد زنده بماند!!!
به نظر شما این فکر فوقالعاده عجیب و غریب نیست!؟؟؟ گویی اون کسانی که به این نکات معترفند انسان و انسانیت را نمی شناسند!!! البته بنده اینجا نیستم که از اومانیسم و انسان دفاع کنم! بحث بنده چیز دیگری است!!
من... دانته... بعنوان یک انسانی که بسیار به دیدن سریالهای غرب ملعون علاقهمند است و بطور معمول سریالهای کمدی را دنبال میکند اندوه و غصه را نیز از طریق همین کمدیهای موقعیتی دریافته ام!! سریالهایی نظیر The Big Bang Theory، 30 Rock، Scrubs، ،Two and a Half Men اندک مقداری How I Met Your Mother، اخیرا Anger Management و در راس تمامی آنها Friends که کمدی را بسیار متحول نموده است! در تمامی این سریالها در هر فصل با اتفاقات متنوعی مواجه میشویم که بسیاری غیر ممکن هستند و همین نکته شاید اصلیترین موضوعی باشد که من را بعنوان مخاطب به خنده وا می دارد!!! اما درست در یک لحظه تمامی این سریالها شما را به دنیای فانی و غم انگیز و حقیقی خودتان پرتاب میکند... درست در لحظهای که آخرین دیالوگ در آخرین قسمت از آخرین فصل سریال از زبان یکی از افراد بیان میشود و شما ناگهان متوجه میشوید که انگار تمامی این زمان در خواب بودهاید!!! یک خواب شیرین... یک رویای پایان ناپذیر اما اکنون وقت بیدار شدن و سر و کله زدن با حقایق زندگی است!! حقایقی غم انگیز که هیچگاه به شیرینی لحظات سریال نمی رسند... لحظاتی که حتی اگر بی نهایت زیبا و بی نظیر باشند می گذرند و آنطور که باید و سزاوارند درک و احساس نمی شوند... که همواره گفته ام : «شادی هایمان را زندگی نمی کنیم!»
اما عصر دیجیتال کنونی همه چیز را متحول نموده است... لحظات شادی سریال ها با ثبت و ضبط دیجیتال بر روی Hard Externalها و DvD ها و CD ها و Memory ها و غیره و غیره قابلیت تکرار دارند!!! لحظات شیرینی که در یک سریال برای شما نیز خاطره شدهاند... از یک Barney که درونیات Legen-Wait for It!!-Dary... Legendary خود را بیرون می ریزد... یا John Dorian که نیمی از لحظات عمرش را درون ذهنیاتش می گذراند گرفته... تا یک فیزیکدان یک دنده و هم اتاقی احساساتی اش و حتی مجموعه ای 6 نفره از دوستانی که زیر و بم تک تک احساسات هم را می دانند و باز هم گاهی دل هم را می شکنند ولی در نهایت هیچگاه هیچ چیز را فراتر از یکدیگر قرار نمی دهند... همه و همه لحظاتی غیرواقعی و در نتیجه زیبا هستند که در عصر دیجیتال تکرار پذیرند!!!
من... دانته... بعنوان یک خورهی سریالهای غرب ملعون... دی شب آخرین قسمت سریال 30Rock را دیدم و در لحظه احساس غم فراوانی تمام درونیاتم را بر هم ریخت!!! اینکه Liz Lemon چپ دست دیگر تفکرات دموکراتیک خود را بر رئیس خوش تیپ و خوش پوشش – Jack Donaghy – تحمیل نمی کند تا درگیریها لفظی جالب توجهشان از خنده روده برت کند... اینکه Tracy Jordan و Jenna Maroney دیگر کاریکاتورهایی از بازیگرهای نسل در هم و بر هم هالیوود را به تصویر نمی کشند... این دکتر Spaceman – بخوانید اسپـاچــِمن – به مریضش نمی گوید :
«... ببین Tracy... من نمی دونم بیماریتو چطور بهت بگم!؟»
بعد یک ربع سر خواندن Diabetes با ورقههای جلوی رویش کلنجار نمی رود!!!
همه و همه... برای من که 7 سال این سریال را دنبال نموده ام غم انگیز است!!! اما...
عصر عصر دیجیتال است...
و خودم را دلداری می دهم که : «مسئله ای نیست!!! حالا بلند شو... برو دیسک 1 از فصل اول را بگذار درون دستگاه و دوباره از اول...»
پ.ن. : Tina Fey عزیز... نه ببخشید... Liz Lemon عزیز... دلم برای Eye-Rollهات تنگ می شود... به Jack سلام برسان و بپرس: «چطور 7 فصل صدای خود را اینطور لوله بخاری حفظ کرده است!؟؟!؟»